لمپن چیست؟ لمپن واژهای است با ریشه آلمانی، که در معنای لغوی آن به افرادی گفته میشود که مستقل باشند و به گروه خاصی وابسته نباشند. در ادامه به طور مفصل تری به معنا و کاربرد «لمپن» میپردازیم.
لمپن چیست؟
قبل از آن که پرونده لومپن و لمپنیسم یا به آلمانی «Lumpen proletariat» را باز کنیم، بهتر است این اصطلاح را بشناسیم. در روانشناسی اجتماعی گفته شده است که لومپن، همان شخصیت مرزی «Borderline» است. البته لمپنیسم معادل کلمه «Vulgarization» است. در معانی دیگر، «لومپن» به اشخاصی گفته میشود که ظاهر پرولتاریایی دارند، ولی فاقد فهم و شعور طبقاتی هستند و در واقع از زمانی که مارکسیسم در ادبیات سیاسی اروپا رواج یافت، این طبقه از میان توده مردم نمایان شد. اما در ایران، ظهور این افراد را در منازعات سیاسی و جریانات تاریخی هم دید ه ایم و، چون تاریخ معاصر ما، هیچگاه از حاکمیت مطلق و استبداد جدا نبود و همیشه این قشر، آلت دستی برای قدرت حاکمه بوده اند، نمیتوان به آنها، دقیقاً لومپن گفت. اما چون در بین مردم، این واژه معرف جاهل ها، قمه کش ها، تپانچه کش ها، لاتها و اراذل و اوباش است، ناگزیریم برای بررسی تحلیلی این پدیده در ایران معاصر، از کلمه لومپن «Lumpen» و لمپنیسم «Lumpen -ism» استفاده کنیم. به ویژه یکی از اصولی که مورد تأکید لومپنها است، «غیریت پروری» است. غیریت پروری میگوید: «هر که با ما نیست از ما نیست، دیگری دشمن ماست، دشمنی که باید نابود شود»؛ بنابراین از نظر یک لومپن، فرقی نمیکند که شما پرولتاریا باشید یا نباشید، دارای طبقۀ اقتصادی- اجتماعی بالا، متوسط یا پایین هستید یا نه، بلکه برای آنها مهم است که با آنها باشید.
تاریخ لمپنیسم
در عرصه تاریخ و سیاست، ریشههای لومپن و لومپنیسم باز میگردد به دوره قاجاریه و جماعت باباشمل و لوطی و داش. دوران ۱۲۰ ساله حکومت قاجاریه سرشار از وجود داش مشدی ها، جاهل ها، لوطیها و قمه کشها بوده است. از ناصر الدین شاه گرفته تا دوره استبداد صغیر که در دوره استبداد صغیر، جاهلها و لوطیهای محله دوحی تبریز کم نبوده اند که آن همه قمه کشی میکردند. در جنگ میان ستارخان و باقرخان با سپاه استبداد، اجامر و اوباش تبریز بودند که قشقرقها به پا کردند. در همان دوران پس از ناصر الدین شاه تا دوران زمامداری دوره دوم وثوق الدوله که داش مشدیهای کاشان: نایب حسن و برادرانش و سپس پسرانش چه فتنهها که نیافریدند و چه آدمها که نکشتند و چه جنایاتی که نکردند و حتی چندین سال حکومت مستقله کاشان به راه انداختند؛ و نکته مهم در خودنمایی و قدرت نمایی این گونه عوامل، حمایت نهایی و پنهانی حکومت از آنان بوده است.
در واقع دوره قاجار عصری است که این گونه عناصر در آن رشد و نموی غیر عادی داشته اند. زیرا حکومت از زور و بازو و قلدری آنها برای مطیع کردن مردم و بستن زبان گوش و چشم مردم استفاده میکرده است. مقتدر نظام، صنیع حضرت و آن اوباش که غوغای میدان توپخانه را راه انداختند و حتی مرتکب قتل هم میشدند، از این جماعت بودند. جماعت اشرار دوره چی که محمد علی شاه درجات سرتیپی و امیر تومانی به آنان داد، از این گروه بودند.
روانشناسی اجتماعی لمپنیسم
در جامعه، رفتارهای پرخاشگرانه را در افراد «لُومپن» بسیار دیده ایم که از منظر روانشناسی به آنها شخصیتهای «ضد اجتماعی» و گاهی البته با تردید، شخصیتهای «مرزی» گفته میشود. این گروه که از جریان زندگی عادی به دورند برای گذران زندگی به کارهای ناشایست و ضد انسانی تن میدهند. اغلب اهل دزدی و تقلب هستند و بی دلیل دروغ میگویند، ولی آنها تنها کسانی نیستند که دست به این کار میزنند، افراد بهنجار نیز جعل میکنند، کِش میروند و دست به اختلاس میزنند، با این تفاوت که وقتی افراد بهنجار دزدی و تقلب میکنند آنها را مجرم و اعمالشان را جرم میخوانیم و افراد ضد اجتماعی و لومپن، وقتی دست به این کار میزنند گفته میشود که به جنون اخلاقی مبتلا هستند.
الگوی خشم افراد دچار جنون اخلاقی به مانند لومپنها به طور آشکار در الگوهای خشونت، پرخاشگری و دعوای بدنی دیده میشود و به دو شکل است: برخی از آنها، ابتدا تهدید میکنند و بعد رفتار پرخاشگرانه نشان میدهند و برخی دیگر بدون پیش آگاهی و به طور ناگهانی دست به یقه میشوند و سه خرده تیپ اصلی را میسازند:
تهدید کننده ها: مردم دیگر را به طور غیرمستقیم و ترسناک تهدید میکنند و مدام به دیگران ناسزا میگویند.
زورگوها: کسانی که مردم دیگر را به صورت مستقیم تهدید میکنند و دیگران را مورد آزار و اذیت قرار میدهند، فشار میدهند، هل میدهند، از قدرت خود برای سرکوب دیگران استفاده میکنند و داد و هوار راه میاندازند.
نابود کننده ها: هرچیز را ویران میکنند، به حیوانات صدمه میزنند، روابط آدمها را بهم میریزند، بی پروا رانندگی میکنند و قانون شکن هستند، علاقۀ عجیب و حریصانهای به آزار روحی، روانی و جنسی دیگران دارند.
از ویژگیهای افراد لُومپن و شخصیتهای ضد اجتماعی، «اختلال اراده» است، زیرا آنها بنا به دلایل زیستی اجتماعی یا روان شناختی نمیتوانند امور زندگی خود را همراه با ادب و نزاکت به انجام برسانند و مسئولیت پذیر باشند و همان طور که «رابرت کیگان» میگوید: «
آنها از نظر ساختار روان شناختی به کودک ده ساله شباهت دارند». البته افرادی که پرخاشگری میکنند الزاماً شخصیت ضد اجتماعی ندارند و نمیتوان گفت افرادی با رفتارهای مجرمانه، لُمپن هستند.
وقتی به دنبالِ نمایش خشم آشکار از مردم پرسیده میشود که چه اتفاقی در هنگام پرخاشگری میافتد، بیشتر آنها میگویند که اشتباه کرده اند انگار که نمیتوانستند خوب فکرکنند. از طرفی یک حقیقت واضح در تاریخ دگرگونیهای بشری وجود دارد، اینکه هرجا نقش و تصویری از خشونت دیده میشود، حماقت و ابلهی در کنار آن قد میکشد چنان که در تاریخ بیهقی میخوانیم: «احمق مردا که دل در این دنیا بندد که نعمتی بدهد و زشت بازستاند».
رفتار ضد اجتماعی، یک رفتار لومپن مآبانه است.
آفتاب